در جستجوی عروسی که نفرین جاودانهاش را بشکند، یک نگهبانِ ارواح ۹۳۹ ساله یک فرشته مرگ و یک دانش آموز سرزنده با گذشتهای غمانگیز را ملاقات میکند.
جونگ کو وون یک شیطان است. او میتواند با انجام معاملات خطرناک اما شیرین با انسانهایی که زندگی سختی را تحمل میکنند، تا ابد زندگی کند. او با چشم حقارت به انسانها نگاه میکند و 200 سال است که مانند یک شکارچی در این دنیا پرسه زده میزند. اما در این میان وقتی جونگ کو وون با دختری به نام دو دو هی روبرو میشود، به یکباره تمام قدرت خود از دست میدهد. حال او مجبور میشود برای جلوگیری از انقراض خود با دو دو هی به صورت قراردادی ازدواج کند، تا از او که تمام قدرتش را گرفته است، محافظت نماید اما…
Once blessed with unique superpowers, a family loses their abilities due to modern day problems — until a mysterious woman changes everything.
"وارثان" عشق، رقابت، و عشقهای جوانان را به تصویر می کشد، وارث ثروتمند اصلی کیمتان (لی مینهو) و دختری به نام چا اونسانگ (پارک شینهه) است. بر خلاف بقیه، چان اونسانگ دختری فقیر با خانوادهای سطح پایین است.
چا اونسانگ 18 ساله با مادر خودش که کر است زندگی میکند. مادرش با خدمتکاری و خودش با کارهای پاره وقت مخارج زندگی را بدست می آورند. یک روز، خواهر بزرگتر اونسانگ (یون جینسو) از آمریکا تماس گرفت و خبر داد که قرار است ازدواج کند. سپس مادر به اون سانگ گفت مقداری پول از حساب پساندازش بردارد و برای خواهرش ارسال کند. اون سانگ از اوضاع راضی نبود به همین دلیل تصیم گرفت خودش به آمریکا برود تا زندگی جدیدی را با خواهرش آغاز کند.
وقتی اون سانگ به کالیفرنیا رسید شُکّه شد. خواهرش در خانهای کثیف با دوست پسری زندگی میکرد که به نظر میرسید دست به زن دارد. همچنین خبری از ازدواج خواهرش یا دانشگاه رفتنش نبود بلکه به عنوان یک پیشخدمت تماموقت کار می کرد. وقتی در نهایت اونسانگ خواهرش را در رستورانی روبهروی ساحل ملاقات کرد، پول اونسانگ برای عروسی را بدون خداحافظی برداشت و رفت. اونسانگی که آرزوی یک شروع تازه در آمریکا را داشت به زمین افتاد و شروع به گریه کرد.
همزمان، کیمتان دانش آموز معمولی نیست، بلکه پسری خوشتیپ و وارث یکی از بزرگترین مجموعه شرکتهای کرهای است. او در ساحل و روبهروی رستوران نشسته بود، و به همه اتفاقهایی که بین اونسانگ و خواهرش افتاد نگاه می کرد. دوست آمریکایی کیمتان به سمت بستهای که از کیف اونسانگ افتاده بود دوید تا آن را بردارد. کیمتان میدانست که داخل بسته مواد نیست بلکه داخل آن دانهپودر ساخت شراب سنتی کرهای است. خیلی زود، اون سانگ به دنبال دوست کیمتان و کیمتان برای کمک به اونسانگ به دنبال آنها رفت. وقتی اوضاع آرام شد اونسانگ مجبور شد به ایستگاه پلیس برود و گذرنامهاش موقتا معلق شد. اونسانگ جایی برای رفتن نداشت، کیمتان به اونسانگ پیشنهاد کرد در خانه اش بماند. هر چند به نظر میرسید که آن دو از دو دنیای متفاوت آمدهاند، اما سریعا با یکدیگر رابطه برقرار کردند. اما، وقتی کیمتان در مدرسه بود، اونسانگ با دختری به نام رَیچل ملاقات کرد (کیم جیون). ریچل به اونسانگ گفت که او نامزد کیمتان است و باید سریعا این خانه را ترک کند. درنهایت، اونسانگ به کره جنوبی بازگشت.
کیمتان پس از جداشدن از اونسانگ احساس پوچی میکرد. کیمتان تصمیم گرفت به کره باز گردد درحالیکه برادر ناتنی بزرگتر کیمتان (چوئی جینهیوک) شدیدا او را از بازگشت منع کرده بود. وقتی کیمتان به خانه لوکس خود بر میگردد، کسی که دقیقا شبیه اونسانگ است را می بیند. کیمتان از مادرش کی آ (کیم سونگریونگ) در مورد آن دختر ناآشنایی که برایش اشنا بهنظر میرسد می پرسد. مادر به کیمتان میگوید او دختر خدمتکارِ خانه است و اسمش چا اونسانگ است. اونسانگ نیز در همین خانه اقامت میکند.
Noh Ji Wook is a prosecutor in the Central District Prosecutors’ Office who ends up switching professions to a private attorney. He harbors a trauma stemming from an event in his childhood involving his parents and his first love. Eun Bong Hee, a Taekwondo athlete in her youth, is a prosecutor trainee who has become a murder suspect. Eun Bong Hee and Noh Ji Wook both find themselves being the focus of a killer.
As a punishment for meddling in human affairs, an angel faces the impossible task of finding a soulmate for a cold-hearted ballerina.
Six dedicated students at Kirin Art High School work to achieve their dreams of becoming stars in the Korean music industry.
A variety program where the cast will experience life in various places around Korea. The cast will build a small, portable home where they’ll live together and invite guests over. They’ll empty their greed for a house and fill their lives with important things in their lives instead.
A successful lecturer facing single motherhood devises a fake romance with a marriage-averse doctor — but keeping up the act proves harder than it seems.
When the South Korean Empire's emperor gets sick, the government tries to seek the princess for the crown prince, Lee Shin. Although Shin is already in love with a ballerina, Min Hyorin, Shin has to get married to an ordinary girl, Shin Chaegyeong.
آیا میتوان بهدنبال پاسخ مرگی بود که تقریبا ۳۰ سال پیش رخ داده است؟ ژوانگ سو یک جراح قلب و عروق موفق است که در ایالات متحده مشغول به کار بوده است. او به کار در یک بیمارستان عمومی در چین باز میگردد تا پاسخی برای یک پرونده قصور که ۳۰ سال پیش اتفاق افتاد و منجر به مرگ یک بیمار شد، پیدا کند. مادر ژوانگ سو، پرستار درگیر در این پرونده، مجبور به استعفا شد. پس از ناپدید شدن خواهرش، مادرش خودکشی کرد. لو چنشی، جراح قلب و عروق، دختر بیماری است که در این پرونده قصور جان خود را از دست داد. بعد از اینکه او نزد مدیر بیمارستان، یانگ فان میایستد، به بخش اورژانس تنزل مقام مییابد. آیا چنشی میتواند به ژوانگ سو کمک کند تا حقیقت را دریابد که نزدیک به ۳۰ سال پیش چه اتفاقی افتاد که سرنوشت هر دو خانواده را برای همیشه تغییر داد؟
A clumsy high-school girl - Oh Ha-ni - is at the bottom of her class, and she has had a crush on a popular genius, Baek Seung-Jo, ever since she first laid eyes on him.
Nam Se-Hee is a single man in his early 30s. He has chosen to not marry. He owns his home, but he owes a lot on his mortgage. Yoon Ji-Ho is a single woman in her early 30s. She does not own a home and envies those that do. She has given up on dating due to her financial struggles. Yoon Ji-Ho begins to live at Nam Se-Hee’s house. They become housemates.
Gong Woo-Jin is a 30-year-old single man and he works as a set designer. Due to a trauma he experienced 13 years ago, he does not want to have a relationship with others. When Woo Seo-Ri was 17, she fell into a coma. 13 years later, she wakes up from her coma. Her mental age is still that of a 17-year-old, but she is now 30-years-old. Gong Woo-Jin and Woo Seo-Ri get involved with each other and fall in love.
A gifted writer who's the youngest editor-in-chief ever at his publishing company gets enmeshed in the life of a former copywriter desperate for a job.
Kang Dong-Goo dreams of becoming a movie director, but he is cynical due to bad luck. Cheon Joon-Ki wanted to follow in his father's footsteps and become an actor, but he is now just a minor actor. Bong-Doo-Sik came to Seoul to become a scenario writer, but things have not been easy for him.
Due to various personal reasons, a group of Yun Tae-o’s friends move into his house, where they experience love, friendship, and everything in between.
Choi Dalpo, a man whose family was ruined by a news channel, and Choi Inha, his friend who has the Pinocchio Syndrome forbidding her from speaking lies, become journalists and strive to fight for justice.
As South Korea's very first BL dating reality series, His Man brings together a group of eight hot, sexy, free and single gay men to a shared house where they are to live, interact and open up to each other in their quest for "true love."
☆ Say hello to South Korea's first-ever BL reality dating series.
☆ "Real" is the name of the game as eight of Korea's most eligible gay bachelors are put together under one roof for eight straight days as they genuinely seek to find their "one and only".
A story of how the 'rabbit' brings home a 'big bad wolf' follows a young woman named Gu An Xin who chances upon the hotshot executive Ling Yue after he encountered an accident. Gu An Xin picked up a man. At first, she thought he was stupid, but after a few days of interaction, he proves himself to be a genius. As it turns out, Ling Yue got into an accident after being caught in the ugly fight for succession of a powerful conglomerate.